بدون عنوان
خداوندا ، لبش را همیشه خندان بگردان الهی آمین... الی جوونم ، پنج شنبه 20/04/1392 من صبح زود رفتم سر کار اونجا سریع صورت مغایرت بانکی رو فرستادم و گفتنیها رو به عمو نیازی گفتم و با هزار دلهوره شرکتو به سمت خونه ترک کردم.توی راه همش به این فکر می کردم که اگه گلم ، باز مثل واکسن دو ماهگیش اذیت بشه چیکاز کنم؟ وقتی اومدم خونه تازه از خواب بیدار شده بودی گلم ، سر و صورتتو شستم و بعد با خاله طاهره راهی درمانگاه هنرستان شدیم اونجا که رسیدیم بر خلاف سری قبل خیلی خلوت بود اینو به فال نیک گرفتم و رفتم پروندتو گرفتم و رفتیم واکسن ب ث ژ رو ز...
نویسنده :
مامان اکی
16:58